تلفن

دو وچهار چهار وسه چهار .....  منزل خداست

الو سلام ! این منم مزاحمی که آشناست

هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است

ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست

شما که گفته اید جواب سلام واجب است

به ما که می رسد حساب بنده هایتان جداست؟

الو! دوباره قطع و وصل دلم تلفنم شروع شد

خرابی از دل من است یا که عیب سیمهاست؟

اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم

شنیده ام که گریه بر تمام دردها دواست

دل مرا به سوی خود بخوان تا سبک شوم

پناهگاه این دل شکسته خانه شماست

خدایا! مرا ببخش بازهم مزاحمت شدم

دوباره زنگ می زنم دوباره تا خدا خداست!

آسمان

آفتاب را به تو نمی دهم

تا خرده خرده بشکانی اش و از آن هزار ستاره بسازی

ماه را به تو نمی دهم

تا به خاطر کوه نور    دریای مروارید را انکار کنی

ستاره را به تو نمی دهم

تا بگویی خوشا شبهای بی مهتاب

آسمان را به تو می دهم

تا ندانی چه باید کرد......!!!!!!

غروب

غروب است و سپهر چشم من لبریز مروارید

چقدر اینجا دلم تنگ است

دلم می خواهد از بند تعلقها رها گردد

دلم می خواهد از این برکه تاریک

به سوی روشنی ها رهسپر گردد

دلم حال و هوای دیگری دارد

مروری می کنم بر خاطرات کودکی هایم

که مثل برق و باد از پیش چشمم رخت بر بستند

ومن

در حسرت آن روزهای خوب می سوزم