مادر ای کهکشان آیینه ها

 

مادرم!

 

ای روشن ترین نگین طبیعت. ای جلوه صبر خدا بر روی زمین. ای مهربانترین.

 

 

چگونه باور کنم که تو، ای جلوه ی خدایی بر روی زمین آشیان داری.

 

چگونه باور کنم که تو، ای پاکترین عصاره خلقت، با این همه صفات خداییت بر روی زمین هستی.

 

بر روی زمینی که فقط جای انسان است و تو فرشته ای از آسمان نازل شده ای که برای من به زمین آمده ای!

 

          مادرم!

 

 

ای زیباترین واژه در الفبای هستی!

 

ای بافه ای از صفات خدایی و ای متکلم وحده ی عشق!

 

آنزمان که بزرگوارانه به جملات کوچک و نامه های بی ارزشم بها می دادی!

 

 آنزمان که چیزی برای ستودنت نداشتم و تو با همان صفات خدایی ات به کوچکی ام ا رج می نهادی.

 

 آنزمان که برای تشکر از تو تنها واژه ها را می یافتم :

 

"مادر آنزمان که خسته از کار روزانه به خانه بر می گردی مشتاقانه به دنبال واژه ای می گردم که خستگی را از تنت بزداید اما واژه ای نمی یابم جزآنکه دوستت دارم"  

 

و تو نامه مرا بارها و بارها می خواندی و برای مدت زمانی طولانی می بوییدیش!

 

آنزمان که با ذره ذره وجودت نظاره گر قد کشیدنم بودی!

 

آنزمان که روزت برایم مفهومی جز شادی نداشت!

 

آنزمان که مفهوم تو را نمی فهمیدم!

 

مفهوم با تو بودن  ، با تو روییدن، با تو خوابیدن، و با تو نفس کشیدن را نمی فهمیدم،

 

 این تو بودی که کریمانه لطف بیکرانت را نصیبم می کردی .

 

 آری !

 

 

این تو بودی که وجودم را لبریز از عشق می کردی !

 

و این تو بودی که لحظه لحظه با تو بودن را با وجود نازنینت زیبا می کردی!

 

          حال که در آستانه ی ولادت آن بزرگ بانوی دو عالم هستیم!

 

بعد از این همه سال باز هم برای تو می نویسم

 

و بازهم جز واژه ها وسیله دیگری برای تشکر از وسعت زیبای قلبت نمی یابم!

 

این بار هم پس از سال ها باز و باز و باز تکرار می کنم که

 

 

 

مادرم دوستت دارم و از صمیم قلب می پرستمت!

         

نظرات 5 + ارسال نظر
جاهد پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:58 ق.ظ http://1001-nighte.blogsky.com

سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی داری اگه وقت کردی یه سری به کلبه ما هم بزن . خوشحال میشم

شیما شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:31 ب.ظ http://www.shimarafibakhsh.blogsky.com

یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر وجواب


دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم


یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم


و برای سیاهی ها نور بپاشم


یادم باشد از چشمه، درسِِ خروش بگیرم


و از آسمان درسِ پـاک زیستن


یادم باشد سنگ خیلی تنهاست


یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند


یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن


به دنیا آمده ام … نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان


….


یادم باشد زندگی را دوست دارم


….


یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان


بی زبانی که به سوی قربانگاه می رود


زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم


….


یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه دوره گردی


که از سازش عشق می بارد به اسرار


عشق پی برد و زنده شد


….


یادم باشد سنجاقک های سبز قهر کرده


و از اینجا رفته اند… باید سنجاقک ها را پیدا کنم


یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم


….


یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس


فقط به دست دل خودش باز می شود





یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم


….


یادم باشد زنده ام

زینب یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:47 ق.ظ http://dadashgolam.blogfa.com

با سلام وخسته نباشید
وب لاک خیلی قشنگی دارید
مخصوصا متن مادر
مهر مادری را هیچ وقت ندیدم ولی در چشمان ما در ها دیده ام
مادر تنها وا ژه ای بود که نتوانستم خوب درک کنم
م= محبت
ا =آرزو
د=دنیا
ر=رویا
از کلمه مادر اینها را درک نکردم
ولی بوسه بر دستان تمامی مادران م زنم وتا ابد برایشان آرزوی سلامتی می کنم
مادرم امروز خدا برایم دو فرشته را فرستاد که تا ابد دوستشان دارم وبرایشان از امام زمانم آرزوی خوشبختی می کنم
و در دو کلمه می گویم
فرشته ها مادرم که از سوی خدا بود را تا ابد دوست خواهم داشت

زینب شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:43 ق.ظ

زینب جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:12 ب.ظ

سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
چرا وب لاگتونو ادامه نمی دید
دلم براتون تنگ شده
مواظب خودتون باشید یاعلی مدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد