عیدی

یه بزرگی می گفت امروز تولد اسلام است.

دست خدا قرآن را به سینه بینهایت پیامبر هدیه کرده.

 

 

و این نه برای پیامبر است.   برای ما کور و شل هاست که هدایت شویم.

می گفت امروز خدا به پیامبرش بزرگترین هدیه  کائنات را هدیه کرده.

پس چرا به ما هدیه ای هر چند کوچک نده؟!!!!!

می گفت ازش بخواهید حتما بهتون عیدی می ده........

و من هر چی فکر کردم حاجتی در خور بزرگی و رحمت و فضلش پیدا نکردم.....

و اون خودش به من عیدی داد.

عیدی در خور بزرگی و مهربونی و عفو خودش.

و خیلی فراتر از کوچکی و حقیری من...

ومن با این عیدی تا روزها شادم.......

عید شما مبارک.....

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
صدای سکوت سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:34 ب.ظ http://sedayesokooteshab.blogsky.com

سلام
وبلاگ خیلی قشنگی دارید
صدای سکوت تازه اومده تو بلاگ اسکای.
پس بزارید این صدا همیشه پابرجا بمونه. به کمک شما نیاز دارم.
ممنون که بهم سر زدید.
امیدوارم همه صدای سکوت رو بشنوند.
ضمنا میکروفون گذاشتم که صدام اینقدر بلنده
بهم سر بزن
فعلا تا صدایی دیگر خداحافظ

شیما سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:16 ب.ظ http://www.shimarafibakhsh.blogsky.com

در انتهای هر سفر
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زیمن
پایوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به حز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟

شیما سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:20 ب.ظ http://www.shimarafibakhsh.blogsky.com

من درد ها کشیدم ام از درازنای این شب بلند
با این همه
جهان و هرچه در اوست
به کام کلمه ی باز بی چراغی چون من است
من چکیده ی نور و
عطر عیش و
آواز ملائکم
وطنم همین هوای نوشتن از شرحه ی نی است
همین است که این سکوت بی باده
بر بادم داده است
ورنه علفزار اردی بهشت را
کی بی وزیدن از سرمست بابونه دیده اید

محمدرضا چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:19 ب.ظ http://rstory.persianblog.com

ای عاشقان ای عاشقان دل را چراغانی کنید
ای می فروشان شهر را انگور مهمانی کنید

معشوق من بگشوده دذ روی گدای خانه اش
تا سرکشم من جرعه ای از ساغر و پیمانه اش

رقص است و بزم است و طرب مطرب نوایی ساز کن
در مقدم او بهترین تصنیف را آواز کن

زینب جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:56 ب.ظ

با سلام
امیدوارم حالتون خوب خوب باشه دلم براتون یه ذره شده
مواظب خودتون باشین
دوستتون دارم
مسافر
________________________________________
دچاریعنی عاشق.وفکرکن که چه تنهاست اگرکه ماهی کوچک، دچارآبی دریای بیکران باشد.
چه فکرنازک غمناکی!...
نه، وصل ممکن نیست، همیشه فاصله ای هست....
وعشق صدای فاصله هاست.
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند.
نه،
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزندوبا شنیدن یک هیچ می شوند کدر.
همیشه عاشق تنهاست.
و دست عاشق دردست تردثانیه هاست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد